معنی از غذاهای محلی آذری
حل جدول
گیزاتما
از غذاهای محلی
آش ترش
از غذاهای محلی ابادان
پاکوره
از غذاهای محلی شمال
باقلاقاتوق
از غذاهای محلی تویسرکان
آش کلم قمری، آش رشته دوغ، آش کشکک
از غذاهای محلی شیراز
آش انار، قنبرپلو، کلم پلو، آب پیازک، دوپیازه آلو
از غذاهای محلی گرگان
کدوترشک، گوجه آش
از غذاهای محلی اراک
تهتالی
از غذاهای محلی آبادان
پاکوره
واژه پیشنهادی
آش قلیه، اوجز، آش جوشواره، شوره سلمه و قروتو یا آب کشک ، کچه، زیره تو (کاچی)، آش یارمه، قابلی، آش مستووه
از غذاهای محلی قم
آبگوشت مزوره
لغت نامه دهخدا
آذری. [ذَ] (اِخ) تخلص شاعری ایرانی بقرن نهم هجری مادح سلاطین عادلشاهی دکن.
آذری. [ذَ] (ص نسبی، اِ) منسوب به آذر:
ز خونی که بد بهره ٔ مادری
بجوشید و شدچهره اش آذری.
فردوسی.
|| منسوب به آذربایجان. (درهالغواص حریری). || نام جامه ای که در آذربایجان بافتندی. (محمودبن عمر ربنجنی). || زبان آذری، لهجه ای از فارسی قدیم که در آذربایجان متداول بوده و اکنون نیز در بعض نواحی قفقاز بدان تکلم کنند. || مشک تیزبو. (محمودبن عمر ربنجنی).
محلی
محلی. [م َ ح َل ْ لی ی] (اِخ) محمدبن احمدبن ابراهیم بن احمد شافعی محلی، مکنی به ابوعبداﷲ ملقب به جلال الدین معروف به جلال محلی و جلال الدین محلی. رجوع به جلال الدین محلی شود.
فرهنگ عمید
مربوط به آذر،
مربوط به آذربایجان: موسیقی آذری،
از مردم آذربایجان
(اسم) زبانی از شاخۀ زبانهای هندوایرانی که در آذربایجان متداول بود،
(اسم) زبان ترکی رایج در آذربایجان،
[قدیمی] به رنگ آتش: ز خونی که بُد بهرۀ مادری / بجوشید و شد چهرهاش آذری (فردوسی۴: ۱۳۵۶)،
(حاصل مصدر) [قدیمی] مانند آتش بودن،
معادل ابجد
2724